دیکتاتوری مثبتنگری و تاب آوری سمی
دیکتاتوری مثبتنگری تاملی در اثرات منفی روانشناسی مثبت
دیکتاتوری مثبت نگری فشار جامعه برای شادی و شادکامی ثابت را مورد تاکید قرار میدهد، که اغلب به قیمت پذیرش و پردازش احساسات منفی است. این پدیده به ویژه توسط سوزان دیوید روانشناس مورد بحث قرار گرفته است، که مرز بندی سفت و سخت احساسات را به “خوب” و “بد” نقد می کند و استدلال می کند که چنین دیدگاهی نه تنها محدود کننده بلکه مضر هم است.
دیکتاتوری مثبتنگری به رویکردی اشاره دارد که در آن افراد بهجای مواجهه با واقعیتهای تلخ و چالشهای زندگی، بهطور مداوم به افکار و احساسات مثبت روی میآورند. این رویکرد ممکن است به ایجاد انگیزه و امیدواری کمک کند، اما در عین حال میتواند منجر به نادیدهگرفتن مشکلات واقعی و عدم پذیرش احساسات منفی شود. در این نوع دیکتاتوری، افراد تحت فشار قرار میگیرند تا همیشه خوشبین باشند و از بیان نگرانیها یا احساسات منفی خود خودداری کنند. این وضعیت میتواند به سلامت روان آسیب بزند و مانع از رشد شخصی و اجتماعی شود.
روانشناسی مثبتگرا به دنبال بهبود کیفیت زندگی افراد و پیشگیری از آسیبهای روانی ناشی از زندگی بیثمر و بیمعنا است. اما برخی منتقدان معتقدند این رویکرد، بار سنگین “داشتن حال خوب” را بر شانههای افراد میگذارد. در واقع، گاهی شرایط محیطی و رویدادها به گونهای است که باید به انسانها حق داد احساسات منفی را تجربه کنند و حال بد داشته باشند.
بنظر میرسد تاکید جامعه بر مثبت اندیشی بی امان یک چشم انداز احساسی سفت و سخت ایجاد می کند که در آن احساسات دشواری مانند غم و اندوه، خشم و ترس کنار گذاشته می شوند.
اصرار بر استمرار مثبت بودن ، تابآوری واقعی را تضعیف میکند. مقابله با چالش های زندگی به تاب آوری عاطفی نیاز دارد که توانایی هدایت و پذیرش طیف کاملی از احساسات به جای سرکوب احساسات منفی است این رویکرد تاب آوری واقعی را تقویت میکند و به افراد کمک میکند تا با واقعیت به طور مؤثرتری برخورد کنند
تاب آوری سمی و دیکتاتوری مثبت نگری افراد را ملزم میکند همواره مثبت اندیش باشند و هیچگاه احساسات منفی را تجربه نکنند. این در حالی است که داشتن حال خوب همواره امکانپذیر نیست و تجربه احساسات منفی بخشی جداییناپذیر از زندگی است.
روانشناسی مثبتگرا با تأکید بر نقاط قوت و ایجاد زندگی خوب، سعی در رساندن زندگی افراد متوسط به زندگی عالی دارد. اما این رویکرد ممکن است باعث شود افراد احساس کنند همواره باید در تلاش برای رسیدن به زندگی ایدهآل باشند و هیچگاه به زندگی خود رضایت نداشته باشند.
اگرچه روانشناسی مثبتگرا با هدف بهبود کیفیت زندگی افراد شکل گرفته است، اما تأکید بیش از حد بر مثبتنگری و داشتن حال خوب همواره میتواند اثرات منفی داشته باشد. لذا باید توازن بین احساسات مثبت و منفی حفظ شود و به افراد اجازه داده شود تا در برابر مشکلات زندگی، طیف گستردهای از احساسات را تجربه کنند.
فشار برای شاد به نظر رسیدن می تواند منجر به احساس بی کفایتی و نارضایتی شود. بسیاری از افراد احساس می کنند که مجبورند استانداردهای اجتماعی شادی را رعایت کنند، که می تواند اضطراب، افسردگی و فرسودگی شغلی را تشدید کند. این امر به ویژه در محیط کار و محیط های اجتماعی مشهود است.
– وقتی کسی با یک بیماری جدی مانند سرطان دست و پنجه نرم می کند، گفتن “فقط مثبت بمانید” بی رحمانه و نامهربان است این باعث می شود که آنها در رنج خود احساس گناه کنند، گویی که به اندازه کافی مثبت نیستند.