نقش تابآوری و احساس انسجام روانی مادران کودکان اوتیسم
نقش تابآوری و احساس انسجام روانی در پیشبینی سبکهای مقابلهای مادران کودکان اوتیسم موضوع اصلی این پژوهش بوده است هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش تابآوری و احساس انسجام روانی در پیشبینی سبکهای مقابلهای مادران کودکان اوتیسم است.
روش نمونهگیری در این پژوهش نمونهگیری در دسترس میباشد.
جامعه آماری پژوهش شامل کلیهی مادران کودکان دارای بیماری اوتیسم در شهر مشهد در دامنهی سنی ۲۰ تا ۴۰ سال بود؛ به شیوه نمونهگیری در دسترس ۱۰۰ نفر از این مادران که به مراکز آموزشی برای فرزندانشان شرکت میکردند گرفته شد و آزمودنیها، از نظر سن، تحصیلات و وضعیت اقتصادی- اجتماعی همتا شدند.
بهمنظور تحلیل دادههای این پژوهش، از شاخصهای آمار توصیفی (مانند میانگین، انحراف استاندارد و واریانس) و از شاخصهای آمار استنباطی (مانند رگرسیون گامبهگام) استفاده خواهد شد و دادهها به کمک نرمافزار SPSS ورژن ۲۲ تحلیلشده است.
در این پژوهش از پرسشنامههای راهبردهای مقابلهای لازاروس، احساس انسجام فلنسبرگ و تابآوری کونور و دیودسون استفاده شد.
نتایج این پژوهش حاکی از این است که درجه تابآوری در سبکهای مختلف کنار آمدن مادران کودکان اوتیسم متفاوت است.
درجه انسجام روانشناختی در سبکهای مختلف کنار آمدن مادران کودکان اوتیسم متفاوت است و اینکه بین میزان انسجام روانشناختی و تابآوری مادران کودکان مبتلا به اوتیسم همبستگی وجود دارد
نقش تابآوری و احساس انسجام روانی در پیشبینی سبکهای مقابلهای مادران کودکان اوتیسم
بنابر همین گزارش از خانه تاب آوری حس انسجام (SOC) یک عامل روانشناختی مهم است که افراد را قادر میسازد تا با عوامل استرسزا از جمله مراقبت از کودکان اوتیستیک کنار بیایند.
مادران کودکان اوتیستیک به دلیل چالش های منحصر به فرد مراقبت از کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) اغلب استرس خاصی را تجربه می کنند.
اغلب مطالعات بین سطح بالایی از احساس انسجام روانی و سطح پایینی از استرس والدینی رابطه معنی دار اعلام کرده اند البته روابط خانوادگی و حمایت نیز می تواند بر SOC مادران کودکان مبتلا به ASD تأثیر بگذارد روابط خانوادگی و مشارکت در تصمیمگیری در خانه میتواند بر SOC مادران و کودکان تأثیر بگذارد.
خاتمه کلام اینکه احساس انسجام یک عامل روانشناختی مهم است که به مادران کودکان اوتیستیک کمک میکند تا با استرسهای مراقبت از کودک مبتلا کنار بیایند.(توموکواومیا و همکاران ، 2020)