آنچه تو را نکُشد، قویترت نمیکند آنچه تو را نکُشد، قویترت میکند اشتباه است
تحقیقات جدید، غلط بودن باور آنچه تو را نکُشد، قویترت میکند را به اثبات رساندهاند.
نقلقول مشهورِ «آنچه تو را نکُشد، قویترت میکند» آنقدر مورد پذیرش قرار گرفته است که در مکالمات روزمره و آهنگهای پرطرفدار نیز استفاده میشود. اما جالب است بدانید که مطالعات جدید نشان دادهاند که این اظهارِ واضح و مبرهن در واقع حقیقت ندارد. بر اساس دیدگاه محققان، «تجارب استرسزای پیشین» در مقابل «تروماهای آینده» باعث ایجاد تاب آوری نمیشوند.
این پژوهش، از قضا نقطهی مقابل این موضوع را نشان میدهد: «عوامل استرسزای گذشته» باعث میشوند که افراد نسبت به «تروماهای آینده» حساس شده و متعاقبا با افزایش احتمال ابتلا به اختلالاتِ سلامت روان مواجه شوند.
کریستینا فرناندز– اپیدمیولوژیست بیماریهای روانی در دانشگاه براون و نویسندهی اصلی این مقاله- در همین رابطه میگوید: «ما امیدواریم که این تحقیق در صورت افزایش سالانهی بلایای طبیعی و پیامدهای عمدهی تغییرات اقلیمی، مانند زلزلهی ویرانگری که شیلی و کشورهای همسایه را تحتتاثیر قرار داد، توجهات را برانگیزد. تاثیرات جهانی و اضطراریِ این رویدادهای فاجعهبار بر بیماری، مرگومیر و اقتصاد غالبا بهخوبی شناخته شده است. اما متاسفانه با وجود فشار سنگین بیماریها، بیماری روانی تاکنون به میزان قابلتوجهی از دید عموم، توجهات سیاسی یا بودجههای مربوطه محروم مانده است.»
این مطالعه، حاصل تلاش مشترک دانشمندانِ دانشگاه براون و دانشگاه کانسپسیون در مرکز شیلی بوده است. آنها یک گروه، شامل ۱۱۶۰ شیلیایی را در فاصلهی سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ مورد بررسی قرار دادند. این بررسی، قبل و بعد از ششمین زمینلرزهی قدرتمند ثبتشده در طول تاریخ و سونامی رخداده در سال ۲۰۱۰ صورت گرفت.
بر اساس گفتهی محققان، همزمان با شروع مطالعه در سال ۲۰۰۳، هیچکدام از شرکتکنندگان، سابقهی «اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)» یا «اختلال افسردگی عمده (MDD) » نداشتند. پس از وقوع زلزلهی سال ۲۰۱۰، بیش از 9 درصد از بازماندگان، مبتلا به PTSD و بیش از ۱۴ درصد از آنها مبتلا به MDD تشخیص داده شدند.
خطر ابتلا به اختلالات فوق، بهخصوص در افرادی که چندین «استرسِ قبل از فاجعه» را تجربه کرده بودند، افزایش یافته بود؛ استرسهایی از قبیل: بیماری یا آسیبدیدگیِ جدی، مرگ یکی از عزیزان، طلاق، بیکاری، مشکلات مالی، مشکلات قانونی یا از دست دادن یک دارایی ارزشمند.
به گفتهی محققان، برای اینکه افراد، بیش از پیش در معرض خطرِ «اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)» قرار گیرند، باید عددِ مربوط به «آستانهی شدت» آنها از «چهار» عبور کرده یا تعداد بیشتری از «عوامل استرسزای قبل از فاجعه» را تجربه میکردند.
اما «اختلال افسردگی عمده (MDD)» الگوی نسبتا متفاوتی را نشان داد: بنابر یافتههای این مطالعه، هر «عامل استرسزای قبل از فاجعه»- حتی یک عامل استرس زا- باعث افزایش خطر ابتلا به اختلال افسردگی عمدهیِ پس از فاجعه شده و متعاقبا هر عامل استرسزای جانبی، خطر موجود را با افزایش بیشتری مواجه میسازد.
محققان باور دارند که بهطور کلی، هر دو یافتهی فوق نشان میدهند که بازماندگان فاجعهی شیلی که استرسها و تروماهای متعددی را تجربه کردهاند، در مقایسه با افرادی که در گذشته، استرسهای ناچیزی را تجربه کردهاند (یا هرگز تجربه نکردهاند) در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به یک «اختلال سلامت روانِ پس از فاجعه» قرار دارند.
استفان بوکا– استاد اپیدمیولوژی دانشکدهی بهداشت عمومی دانشگاه براون- میگوید: متاسفانه این احتمال وجود دارد که همین امر در مورد کووید-۱۹ نیز صدق کند. ما در حال حاضر شاهد این موضوع هستیم که سیاهپوستان و ساکنین آمریکای لاتین، نرخ بالاتری از ابتلا و مرگومیرِ ناشی از بیماری کرونا را تجربه میکنند. کلیهی شواهد نشان میدهند که طبقات محروم اجتماعی، که غالبا از سطوح بالاتری از استرسهای مربوط به سالهای پیشین زندگیِ خود برخوردار هستند (مانند محدودیت مالی و عدم امنیت شغلی) احتمالا پس از پاندمی کرونا، بیشترین آسیب را بهواسطهی بیماریهای جدیِ سلامت روان متحمل خواهند شد.
محققان این مقاله امیدوار هستند که تحقیقاتشان به سایر کشورها کمک کند تا به اهمیتِ «تامین سلامت روانی» پی ببرند.
بنجامین ویسنته– از دانشگاه کانسپسیون- میگوید: بستههای آمادگی سلامت روانِ فردی و ملی، مانند بستههایی که در شیلی مورد استفاده قرار میگیرد، به کاهش آثار منفی بلایا کمک میکند و میتواند الگویی برای سایر کشورها باشد. کشور شیلی همراه با قوانین ساختمانیِ سختگیرانه در جهت پیشگیری از آسیبهای مرتبط با بلایای طبیعی، از یک سرویس خدمات درمانی ملی برخوردار است که شامل مراکزِ یکپارچهی تامین سلامت روانی است. اکثر این مراکز، بهمنظور ارائهی راهبردهای مقابله با بلایای احتمالی، از پرسنل آموزشدیده برخوردار هستند.
این مطالعه در «مجلهی روانپزشکی بریتانیا (British Journal of Psychiatry)» منتشر شد.