تاب آوری در بحران اجتماعی و روشهای آن
تاب آوری در بحران اجتماعی و روشهای آن توسط مدرسه روانشناسی و با تدریس استیره مولودی برگزارشد
وقتی شرایط زندگی دشوار و سخت میشه و فاصله ای بین انچه که من می خواستم و انچه که من می بینم می افتد مثل از دست دادن عزیزانمان ، یا به سوگ می نشینم، خیانت می بینم ،بیماری و درد و رنج را تجربه می کنم، من چه کاری می توانم انجام بدهم؟
جواب ما تاب آوری است آیا میخواهید بدانید چگونه و چرا تاب اوری ؟؟
استیره مولودی تسهیلگر و مدرس این نشست تخصصی در ابتدا با مقدمه ای و تعریفی از تاب آوری به نکاتی کاربردی اشاره کردندوقتی در شرایط سخت و دشوار زندگی قرار میگیریم و شکافی به وجود میاد به اسم شکاف واقعیت یعنی فاصله ای هست بین آنچه که خواسته من بود و آنچه که شرایط موجود هست و شرایط ان چیزی نیست که من می خواهم چه کاری باید انجام بدم ؟
گاهی این شکاف های واقعیت عمیق هستند مثل خیانت، از دست دادن عزیزان، قطع عضو،ورشکستگی و….
انسانها در اینگونه شرایط عکس العمل های متفاوتی انجام میدهند
یا
۱/ تسلیم هیجانات و خشم ،نگرانی و افکار و باورهای ناکارمد خودشون میشوند و دست به اقدامی می زنند که شرایط را از انچه که هست بدتر می کنند
یا
۲/ از خودشون می پرسند ارزش های زندگی من چه چیزی هست؟ مشکل چیه؟ آیا این مسئله در دایره کنترل من هست؟ از چه کسی می توانم کمک بگیرم؟ و چگونه می توانم این مسئله را حل کنم ؟
خوب طبیعی است که در چنین شرایطی به تناسب عکس العمل متفاوت نتایج متفاوتی به بار خواهد نشست
تفاوت این افراد میتواند در مفاهیم متفاوتی باشد یکی از این مفاهیم تاب آوری هست تاب آوری یعنی من بتوانم در مواجهه با سختی های زندگی هم خم بشوم اما نشکنم و رشد کنم حتی بعد از این بحران و در مسیر ارزشها و اهدافم همچنان استوار بمانم
تاب آوری ، حال سوال این است چگونه فردی تاب آورباشم؟
اولین نکته این است که بدانم هیچ چیز پایدار نیست و همه چیز تغییر میکند و هیچ شرایطی چه خوب و چه بد ابدی نیست و می گذرد
در افزایش تاب آوری این اولین نکته بسیار مهم است که باید بدانیم و به خودمان یاد اوری کنیم یعنی من این باور را داشته باشم که تمام شرایط های زندگی تغییر می کنند و هیچ چیزی پایدار و ابدی نیست و هیچ موقعیتی همیشگی نیست همانطور که ما شرایط های سخت و دشوار را از قبل پشت سر گذاشتیم شادی ها و غم هایمان را جا گذاشته و به این لحظه زندگی رسیدیم این باور را داشته باشیم که اگر در این شرایط سخت هستیم این نیز میگذرد
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر نزاع بر سر دنیای دون مکن درویش
دومین نکته این است که من بپذیرم که رنج بخش جدایی ناپذیر زندگی است و تنها مردگان هستند که رنج نمی کشند و این رنج با توجه به نکته اول که هیچ چیز پایدار نیست و همه چیز تغییر میکند این را بدانم که این رنج هم قرار نیست همیشگی باشد .
سومین نکته ای که لازم هست اینجا اشاره کنم اینه که مهارت یاد بگیریم مثل مهارتهای جراتمندی، مهارت های ارتباطی، مهارت های تفکر خلاق، و از همه مهمتر خودآگاهی تا بدانم در شرایط سخت و دشوار چگونه می توانم این مسئله را حل کنم و راه حل های موجود چه چیزهای است؟
چهارمین نکته ذهن اگاهی است وقتی که زندگی به ما سیلی میزند ذهن من شروع به پرسهزنی در گذشته و اینده می کند من به یاد ناکامی های گذشته و اضطراب های اینده می افتم و همین اضطراب ها و همین حسرت ها باعث می شود من دست به اقدامی بزنم گاها شرایط را از آنچه که هست بدتر کند اینجا بهتر است از خودم بپرسم درمن چه میگذرد آن زمان که جهان در گذر است و سعی کنیم با تکنیک های ذهن آگاهی خودمان را به زمان حال بیاوریم و با زمان حال در تماس باشیم.
یکی از این تکنیک های ذهن آگاهی ۵۴۳۲۱ هست
۵ یعنی همون لحظه به ۵ تا از چیزهایی را که می بینمی نام ببریم مثل گلدانی که جلوی چشم هاست و یا هر چیز دیگری
۴ یعنی به چهار صدایی را که میشنوید گوش بدید و از خودتون بپرسید چه صداهای می شنوید
۳ یعنی به سه تا از حس های لامسه خودتون اشاره کنید مثلا دست روی پوست دستتون بکشید و ببنید چطور پوستی است نرم است یا خشن؟چرب است یا خشک؟و یا دقت کنید که کجای بدن تان با زمین در تماس است
۲ یعنی دو تا از بو هایی را که استشمام می کنید نام ببرید مثل بوی قهوه ای که در خانه پیچیده بوی غذا یا بوی عطر یا هر چیز دیگری
۱) به حس چشایی شما اشاره می کند در این لحظه چه مزه و طعمی رو در ذایقه خودتو تجربه می کنید
این تنها یکی از تکنیک های ذهن اگاهی است که ما را به زمان حال دعوت می کند در همین جا و هم اکنون خواهیم ماند
و در پایان شفقت ورزی به خود یعنی درد خود را تایید کردن و به آن پاسخی مهربانان دادن
خوب است که در این شرایط من به خودم یادآوری کنم اگر درد و یا رنج دارم به این خاطر هست که من یک انسانم و به خودم بگویم که این احساس ها کاملاً طبیعی و عادی است و هر کس دیگری بود همین احساس را داشت و به خودم یاد اوری کنم که دایره انتخاب ها و کنترل من هم محدود است و من تا یک حدی بیشتر بر مسایل و شرایط کنترل ندارم و ممکن است این مسله اصلا در دایره کنترل من نباشد پس من مقصر و مسول این شرایط نیستم
و کلام پایانی دکترمولودی در این وبینار ایکاش می توانستم آرزو بکنم که هیچ وقت سیلی واقعیت را نخورید اما متاسفانه این فقط می تواند یک توهم باشد همه ما دیر یا زود یا شاید همین الان سیلی واقعیت را خواهیم خورد ولی میتوانم آرزو کنم که وقتی که سیلی واقعیت بر شما نازل شد دست بر روی زانو های خود گذاشته و محکم بلند شده و سعی کنید در مسیر ارزشهای زندگی خودتون رفته و بهترین خودتون باشید .